محمدمهدی رهبری املشی، پسر عموی مرحوم آیت الله ربانی املشی و هم نام با ایشان است. وی در گفتگویی از خدمات مرحوم آیت الله ربانی املشی برای مردم منطقه املش و زحمات او در مبارزه با حکومت پهلوی و نقش اثر گذاریشان سخن گفت.
بفرمایید که چه نسبتی با مرحوم آیتالله ربانی املشی دارید؟
ابوی مرحوم ما، امام جمعه املش و امام جماعت مسجد اعظم املش بود. حدود پنجاه سال هم امام جماعت و هجده سال پس از پیروزی انقلاب، امام جمعه بود. ایشان عموی آیتالله ربانی املشی بود. پدر مرحوم آیتالله ربانی املشی هم، آیتالله ابوالمکارم ربانی املشی، امام جماعت و روحانی املش بود؛ اما در اوایل انقلاب، در سال ۱۳۵۹ به رحمت خدا رفت. پدر مرحوم آیتالله ربانی املشی که عموی بنده به همراه ابوی دو روحانی بودند که در املش به عنوان مبلغ به شمار میآمدند و برای خدمت به اسلام و مسلمین کار میکردند. آیتالله ربانی املشی، پسرعموی بنده بود؛ اگرچه نام خانوادگی من رهبری املشی است، اما ایشان پسرعموی ما بود، ولی نام خانوادگی ما قدری فرق دارد.
از فعالیتها و مبارزات انقلابی مرحوم آیتالله ربانی املشی بگویید.
مرحوم آیتالله ربانی املشی، علاوه بر اینکه در کل کشور برای اسلام تبلیغ میکرد، برای منطقه املش زحمت زیادی کشید و ماتحت تأثیر راهنماییها و ارشادات ایشان بودیم. قبل از انقلاب مردم املش همواره، مدافع انقلابیون و مدافع حضرت امام رحمهالله علیه بودند که بیشترین تأثیر را در این قضیه مرحوم آیتالله ربانی املشی داشت. هم مبلغین بلند پایه حوزه علمیه را به منطقه املش میفرستاد و هم خودش بعضاً به آن منطقه تشریف میآورد و به تبلیغ نهضت انقلابی امام میپرداخت. در آن زمان در مسجد اعظم املش، حلساتی با جوانان میگذاشت و میگفت هر چه سؤال دارید، بپرسید و اگر جواب منطقی شنیدید، قبول کنید.
خاطراتی از ایشان به یاد دارید که نقل کنید؟
قبل از انقلاب در مدرسه حکیم نظامی سابق قم تحصیل میکردیم و مدرک دیپلم خودم را از آنجا گرفتم. در آن زمان چون ما فامیل هم بودیم و هم به ایشان ارادت داشتیم، رفتوآمدمان بیشتر بود. توفیق پیدا میکردیم از محضرشان بیشتر استفاده کنیم. از ان زمان به خوبی چند ویژگی در شخصیت آیتالله ربانی املشی میدیدم که برای من اگرچه گفتنش آسان است، اما بسیار جالب بود. یکی از ویژگیهای بارز ایشان ایمان و اخلاص بود؛ به حدی که گویی خدا و قیامت را به عینه میبیند. هرکاری میکرد خشیت الهی در ذهنش بود.
نکته دیگر اینکه، هیچ ملاحظهای در ارتباط با آنچه حکم خدا بود، برای هیچکس نداشت. ان دوره که با رژیم پهلوی مبارزه میکرد، به هیچوجه با حکومت که نظامی غیراسلامی بود، مماشات نمیکرد. بارها زندان و تبعید را تحمیل کرد، اما کوتاه نیامد.
ظاهراً در سال ۱۳۴۹ بود که جوانی با مدرک دیپلم خدمت ایشان رسید و میخواست در رشته نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی ثبتنام کند. به آیتالله ربانی گفت: «من خیلی دوست دارم خلبان بشوم، اما چون نظام شاهنشاهی است، میترسم ثبتنامم در نیروی هوایی، نوعی حمایت از نظام تلقی بشود.» آیتالله ربانی املشی به او گفت: «شما ایمان خود را حفظ کنید و بروید خلبانی را یاد بگیرید. فردا که بخواهیم حکومت اسلامی را تشکیل بدهیم، به خلبان باایمان احتیاج داریم» در آن زمان این دیدگاه را داشت.
در آن دوره سازمان مبارزی به نام مجاهدین خلق به تازگی تأسیس شده بود که بعدها منافق شدند. آقای خنیفنژاد سردستهی این سازمان بود که به دست رژیم پهلوی کشته شد. آیتالله ربانی املشی نسبت به انحراف این گروه آگاه بود؛ اما میگفت که اگر اینها مسلمان باشند، باید کمکشان کنیم و سعی در هدایتشان داشته باشیم.
در سال ۱۹۶۷ جنگ شش روزه میان اعراب و رژیم صهیونیستی در گرفت. آیتالله ربانی به شدت از آن اینکه رژیم اسرائیل مناطقی از فلسطین را اشغال کرده، ناراحت بود. جمال عبدالناصر، رئیس جمهور مصر بود و با عنوان رئیس مقاومت مسلمانان در برابر اسرائیلیها شناخته میشد و از این رو در میان مردم کشورهای عربی محبوبیت داشت. حدوداً در سال ۱۳۴۹ فوت کرد.
آیتالله ربانی املشی میگفت: «من از اینکه شخص مسلمانی که در مقابل اسرائیل بود، فوت کرده، ناراحتم.»
ایشان تا حدودی تمکن مالی داشت، یعنی در همان دوران قبل از پیروزی انقلاب اوضاع معیشتی خوبی داشت، اما برای رفاه زندگی شخصی خودش هزینه نمیکرد و بیشتر صرف طلبههای انقلابی میکرد که از حیث مالی دچار مضیقه بودند. به آنها کمک میکرد تا زندگیشان تأمین بشود. بعد از انقلاب هم دقت داشت که در مسائل علمی پیشرفت کند. با مرحوم آیتالله مؤمن، مرحوم آیتالله سیدحسن طاهری خرمآبادی، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی و… هم مباحثه بود. با این بزرگان مباحثه علمی میکرد؛ دقت نظر داشت در اینکه حوزه، در مسائل انقلاب و تعهد و ارزشها کاملاً مفید باشد. سعی میکرد نماز جماعت آیتالله بهجت را شرکت کند. در دوران قبل از انقلاب سعی میکرد که جوانان را به سمت ارزشهای دینی سوبق بدهد.
ایشان نفوذ زیادی در منطقه املش داشت؛ به طوری که وقتی حضرت امام به عنوان مرجع تقلید بعد از آیتالله العظمی بروجردی، مطرح شد، آیتالله ربانی املشی یکی از کسایی بود که مرجعیت امام را تبلیغ میکرد و یکی از حواریون نزدیک حضرت امام به شمار میآمد. ما شاهد بودیم که منطقه املش به طور یکپارچه مقلد حضرت امام شد. بیشترین اثر در تبلیغات مسائل دینی و سیاسی را آیتالله ربانی املشی در املش داشت، قبل از انقلاب، به خاطر همین مسائل انقلابی بع ارزشهای دینی بیشتر توجه میشد؛ به طوری که آیتالله احسانبخش، نماینده ولی فقیه در گیلان وصیت کرد که مرا در املش دفن کنید؛ چون املش مردمی انقلابی و متدین دارد.
نحوه ارتباط با مرحوم حضرت امام چگونه بود؟
به حضرت امام ارادت خالصانه داشت و به ایشان عشق میورزید. سر این باور بود که تقویت امام، تقویت انقلاب اسلامی است.
یکی از حواریون نزدیک حضرت امام بود. در سورهی آل عمران آیهای هست که میفرماید: «لَقد مَن الله علی المؤمنینَ إذ بَعَثَ فیهِم رَسولاً منَّ انفسهِم یتلو علیهم آیاتِه و یُزکیهِم و یُعلِمُهُم الکتابَ و الحکمه وَ ان کانوا من قبل لفی ضلالِ مبین» آیتالله ربانی املشی در این آیه زیاد تأمل میکرد و گاهی میگفت که حضرت امام خمینی مصداق این آیه است.
همانطور که عرض کردم قبل از پیروزی انقلاب، ایشان از حواریون خیلی نزدیک حضرت امام بود. پس از پیروزی انقلاب هم آن آیه سوره آل عمران را به نوعی مصداق امام میدانست. در واقع تشبیه میکرد و در آن آیه بسیار تأمل مینمود.
مواضع کلی ایشان در سیاست به کدام یک از جریانات سیاسی داخلی همسو بود؟
گروههای سیاسی را به خوبی میشناخت. به یکی از بزرگان گروههای سیاسی که از نظر برخی مشکلی در رویکرد داشته، تواضع نشان میداد.
هر وقت تشخیص میداد که مسئلهای برای نظام اسلامی به مصلحت نیست، ملاحظه هیچ کس را نمیکرد؛ حتی اعضای بیت امام! اگر تشخیص میداد کاری خداپسندانه است، به هیچ وجه از آن کوتاه نمیآمد، حتی اگر مجبور به هزینه دادن زیاد بشود. در مجموع مشاور خوبی برای همه مسئولان بود.
رفتارش با اهل بیتش چطور بود؟
در حاشیه و در میان اعضای خانواده رفتار بسیار عاطفی و پرمهر و محبت بود. به همه اعضای خانوادهاش علاقه زیادی نشان میداد و آنان را به خوبی در جهت مسائل دینی پرورش داده بود. به افرادی هم که به ارزشهای دینی و انقلابی بیاهمیت بودند، دلسوزی میکرد و حاضر بود چندین ساعت در روز وقتش را صرف هدایت آنان کنند. اگر احساس میکرد کسی هدایت شده، هرچه در توان داشت برای کمک به او انجام میداد. سعی داشت او را عزیز بدارد.
ملاکش مسائل دینی بود و بر این اساس هر وقت به منطقه املش تشریف میبرد، مستقیماً با اهالی آنجا ارتباط میگرفت. همیشه با مردم در تماس بود، سعی میکرد در متن مردم زندگی کند و خود را جدا از آنان نداند؛ چه قبل از انقلاب و چه بعد از پیروزی انقلاب و در دوران تصدی مسئولیتهای بزرگ و حساس.
ایشان باعث شد که بزرگان به املش سفر کنند؛ از جمله شهید مفتح، مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی، آیتالله گرامی و…
آیات بزرگی به منطقه املش سفر میکردند و همه اینها به خاطر تشویقهای مرحوم آیتالله ربانی املشی بود تا این بزرگان به آن منطقه بروند و مردم را ارشاد کنند.
ارتباطش با شهید بهشتی چگونه بود؟
در اوایل انقلاب با آیتالله شهید بهشتی و ایتالله خامنهای در حزب جمهوری اسلامی مأنوس بود و از بنیانگذاران این حزب به شمار میآمد. این بزرگان تدوین قانون اساسی را با کمک و همفکری همدیگر به سرانجام رساندند.
گویا مدتی در مجلس شورای اسلامی هم دوره بودید. از مواضع ایشان در مجلس برای ما بگویید.
بله ما در دور دوم مجلس شورای سلامی هم دوره بودیم. در همان مجلس هم سعی داشت به هیچ وجه درباره اسلام و عزت مسلمین کوتاهی نکند. دقت داشت که کسی با انحرافات خود در انقلاب اسلامی رخنه نکند. در این زمینه بسیار حاضرالذهن بود و نیروهای خوب و انقلابی و مخلص را به خوبی میشناخت. البته به این معنی نیست که با گروههای غیرهمفکر مقابله کند، بلکه با آنها مباحثه میکرد تا راه درست را پیدا کند. بسیار مدافع حضرت امام بود و انحرافی را از این جهت نمیپذیرفت در مقابله با افراد ضدانقلاب که عقاید مارکسیستی داشتند، مقابله میکرد.
به نظرم اگر خدای متعالی عمر ایشان را چند سال زیادتر میکرد، خیر و برکاتش به انقلاب و مردم بیشتر از این میشد. آیتالله ربانی به حد دغدغه انقلاب و نظام را داشت و از کوچکترین مسائلی که در نظام پیش میآمد، بسیار متأثر میشد.
منبع: نشریه امام