حالا که از دامنه و شدت اعتراضات کاشته شده و وارد فاز آرامش شده ایم وقت آن رسیده که به نقد شرایط و زمینه هایی بپردازیم که در حوزه های مختلف باعث ناکارآمدی و بحران در مدیریت تصمیمات مهم اقتصادی و اجتماعی چون اصلاح قیمت بنزین می شود. درباره ابعاد اقتصادی و اجتماعی طرح دولت در این باره سخن فراوان گفته شد اما درباره سیاست گذاری رسانه ای در رسانه ملی کمتر سخن گفته شده است.
پرسش اصلی در این میان این است: «رسانه ملی» ما چه نقشی در اتفاقات اخیر و موارد مشابه در سالهای گذشته داشته است؟ و آیا این نقش را به خوبی ایفا کرده است یا خیر؟! برای پاسخ به این پرسش باید ابتدا رویه مالوف صدا و سیما در تمام سال های طولانی گذشته بررسی کنیم. رویه ای که علیرغم تغییرات مختلف در ریاست رسانه ملی همچنان وجود دارد.
نخستین واکنش صدا و سیما در قبال انتشار اخبار اتفاقاتی که خوشایند نیست، نوعا، نادیده گرفتن است.
واکنش دوم صدا و سیما ، پخش یک گزارش یکطرفه است. گزارش یکطرفه بهمعنای گزارشی است که فقط از یکسو به اتفاقات نگاه میکند و حتی «نمایش» انصاف هم برگزار نمیکند. در مورد اخیر بخش خبری بیست و سی روز شنبه یک گزارش یک طرفه درباره اتفاقات اخیر پخش کرد.
ماحصل این گزارش این بود که علیرغم اعتراضات بهحق مردم، برخی از خرابکاران سوءاستفاده کردهاند و بنا داشتند به مخازن نفتی حمله کنند و ماموران مجبور به تیراندازی شدند. در اینجا پرسشهایی مطرح میشود چرا اعتراضات بهحق مردم تا پیش از این در صدا و سیما جایی نداشتهاند؟ چرا در این گزارش به عملکرد غلط در اطلاعرسانی درباره افزایش قیمت بنزین اشارهای نشده است؟ و سوالاتی از این دست.
پس از واکنش دوم، صدا و سیما همان فرمان را ادامه میدهد و گزارشهای مشابهی در روزهای بعد در این زمینه پخش میکند. همه گزارشها هم مضمون مشترکی دارند و فقط برخی تصاویر جدید از شهرهای دیگر به آن اضافه شده است.
آیا این رویکرد، صحیح است؟ هرکس اندک فهمی از رسانه داشته باشد شهادت میدهد که رویکرد صدا و سیما از اساس غلط است. نخستین ایراد این است که متناسب با شرایط سال ۱۳۹۸ نیست بلکه مناسب سالهای دهه ۶۰ است. در دو دهه اخیر، رسانهها گسترش بسیاری داشتهاند و دسترسی به رسانههای مختلف بسیار آسان شده است.
در گذشته صدا و سیما تقریبا رسانهای انحصاری در کشور بود و افراد اخبار خود را از این رسانه میگرفتند. اما اکنون دسترسی به رسانهها بسیار راحت شده است و فقط در گوشی همراه میتوان به صدها رسانه داخلی و خارجی متصل شد و از اخبار آنها استفاده کرد.
حتی اگر اینترنت هم مانند این روزها قطع باشد شبکههای ماهوارهای در دسترس هستند. چهاینکه در همین روزها هم شاهد هجوم مردم به شبکههای فارسی زبان کشورهای بیگانه برای دیدن و شنیدن اخبار وقایع بودیم.
بهتبع این فهم غلط ، اعتماد از صدا و سیما سلب میشود. احساس مردم به صدا و سیما این است که اولا خبررسانی درستی ندارد و ثانیا تحلیلهای یکطرفه منتشر میکند و انصاف را رعایت نمیکند.
در چنین شرایطی مردم به رسانههای دیگر روی میآورند و به آنها اعتماد میکنند؛ رسانههایی که همگی معاند کشور ما هستند. وقتی اعتماد از صدا و سیما سلب شود، طبیعتا بازوی رسانهای نظام از کار میافتد و در عوض بخشی از مردم به بازوی رسانهای انگلیس و آمریکا و سعودی و پهلوی میل میکنند.
این اتفاق دقیقا سویه ضدامنیتی این رویکرد را برملا میکند و در بطن خود به نقض غرض میانجامد. صدا و سیما میخواهد ملاحظات امنیتی را رعایت کند اما در عوض باعث بی اعتمادی افکارعمومی به اصلیترین رسانه کشور و بالتبع تخریب امنیت کشور-حداقل در بلندمدت- میشود.
به نظر میرسد اگر کسی درد امنیت ملی این کشور را دارد یکی از نخستین اقدامات، تغییر رویکرد رسانهای صدا و سیما در جهت کسب اعتماد عمومی است. راهحل آن هم مشخص است: فهم تکثر رسانهای وفرصت دادن به سایر دیدگاههای انتقادی.
در وضعیت تکثر رسانهای، صدا و سیما باید خود را رسانهای در کنار رسانههای دیگر بداند و متوجه باشد انحصار رسانهای دیگر وجود ندارد. برای جلب اعتماد در این وضعیت اولا باید اخبار را هرچند ناخوشایند نظام باشد پوشش دهد و در تحلیلها هم دستکم ظاهر بیطرفی را رعایت کند.
مثلا درباره اتفاقات اخیر از نخستین ساعات شکلگیری تجمعات، صدا و سیما باید همه تجمعات را پوشش میداد و سخن معترضان را پخش میکرد، حتی اگر سخنشان ناحق باشد. در گزارشها هم تلاش میکرد ظاهر بیطرف را رعایت کند یعنی سخنان معترضین را هم منعکس میکرد. چنین وضعیتی قابل اجراست اگر صدا و سیما درک درستی از رسانه خود داشته باشند.