دکتر احمد توکلی – 1. جريان دوم خرداد در طول هشت سال اقتدارش، در قبال ارزشهاي انقلاب اسلامي رفتاري از خود بروز داده بود كه به وضوح با مشي پيشين انقلابيون مسلمان و در رأس آنان، امام امت ـ رضوان خدا بر او باد ـ ناسازگار بود.
به نام مبارزه با خشونتطلبي، به فرهنگ جهاد و شهادت طعنه زده ميشد، تحت لواي دفاع از آزادي، احكام شريعت به نقد كشيده ميشد، به بهانه جهاني شدن، استقلالطلبي تخطئه ميشد؛ با دستاويز كردن سياست تنشزدايي استكبارستيزي و دفاع از مظلومان و مستضعفان جهان نفي ميگرديد، در پشت سپر دفاع از رحمت اسلامي قهر قانوني و تبري روحي ـ رفتاري از ضد انقلاب كينهورز منفي جلوه داده ميشد، به عذر ضرورت تقويت رشد اقتصادي، از سرمايهداران وابسته و فاسد دفاع و سياستهاي حمايت از مستضعفان تخطئه ميشد و … به طوري كه كار به جايي رسيد كه در برخي رسانههاي اين طيف طعنه و اهانت به معصومان عليهمالسلام و درج كاريكاتور از امام خميني نيز پيدا شد.
2. آثار منفي اين روند فرهنگي و ارزشي از جهات مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي داخلي و سياسي خارجي، بهويژه رنجشي كه در مردم مسلمان برميانگيخت، تدريجاً چهره نامطلوبي از اين جريان در افكار عمومي پديد آورد كه زمينههاي حذف آنان از قدرت را فراهم ساخت. در اينجا قصدم بررسي همه جانبه سياستهاي فرهنگي آن دوران نيست وگرنه بايد از جنبههاي مثبتي، مانند تعديل برخي تندرويهاي به ظاهر انقلابي نيز ياد ميشد. ولي در مجموع اين جريان چنان رفتار كرد كه مروج اسلامي معرفي شد كه امام امت آن را اسلام امريكايي ميناميد. شايد يكي از دلايل پيروزي آقاي دكتر احمدينژاد در انتخابات رياست جمهوري نهم ادبيات انقلابي و اسلامي روشن وي بود كه درست در نقطه مقابل جهتگيريهاي فرهنگي جريان دوم خرداد قرار داشت.
3. جريان دوم خرداد، در بازسازي خويش تلاش دارد نشان دهد از آن تندرويها و انحرافات مبراست. يك جلوه ساختاري آن پناه گرفتن پشت سر سه روحاني سرشناس يعني آقايان هاشمي رفسنجاني، سيدمحمد خاتمي و مهدي كروبي است. در اين ميان جناب آقاي كروبي كه در همان دوران نيز گاهگاهي عليه انحرافات فرهنگي و ارزشي دوم خرداديها ميخروشيد، با صراحت بيشتري موضع گرفته است و با چهرهاي حاكي از طرد تندروها به تأسيس حزب اعتماد ملي و انتشار اركان رسمي آن دست زد. همان اوايل كار در سال گذشته، در ملاقاتي تصادفي در اجلاس مجالس آسيايي، به آقاي كروبي عرض كردم در حزب شما كساني حضور دارند كه جسارت روحي تندروي را ندارند ولي از همان قماش هستند و دير يا زود از كوزه همان برون تراود كه در اوست. از جمله از فردي ياد كردم كه امروز دفتر سياسي حزب اعتماد ملي را اداره ميكند. آقاي كروبي از لطف و همراهي آن فرد نسبت به خود ياد كرد و بر نظارت خويش تأكيد فرمود.
4. گذشت روزگار دارد به سمتي ميرود كه به مصداق كل يعمل علي شاكلته كه كلام الهي است، جريانهاي ضدارزشي در برخي رسانههاي موسوم به اصلاحطلب از جمله روزنامه اعتماد ملي، جولان را آغاز كردهاند. شايد پيروزي اندك ولي مهم اين جريان در انتخابات شوراهاي سوم و فشار دشمنان خارجي ملت ايران اين اميد واهي را در وادادگان و منحرفان زنده كرده باشد كه ميتوانند به مشي شكست خورده پيشين باز گردند؟
از سر خيرخواهي نسبت به اسلام، ايران و مردم و در دفاع از فعاليت و بالندگی سالم احزاب و رسانه ها در سايه مصالح ملي به جناب آقاي كروبي و حزب محترم اعتماد ملي عرض ميكنم، دفاع از بقاي منفورترين دولت عالم و كينهورزترين آنها نسبت به ملت ايران يعني اسرائيل چه نسبتي با مصالح ملي، خط امام و ارزشهاي اسلامي دارد كه در حزب و ارگان آن اتفاق ميافتد؟ در جريان دستگيري نظاميان و ملوانان انگليسي به جرم ورود غيرمجاز به آب هاي سرزميني ايران و آزادي آنان از سر ابتكار، گر چه نقاط قابل نقد، مانند مراسم بدرقه آنان، وجود دارد ولي در مجموع جلوهاي از ديپلماسي امنيتي و خارجي مثبت به نمايش گذاشته شد و با زيان بارز دشمنان ملت سرانجام يافت. حالا جا دارد روزنامه اعتماد ملي مرثيهسرايي كند كه اين حادثه به كاهش سفر «چشمآبيها» منجر شده است؟ آيا اگر امام زنده بود به اين برخورد از سر وادادگي، صفت امريكايي نميداد و بر آن نميخروشيد؟
من ترديدي ندارم كه اگر به جاي احمدينژاد، سيدمحمد خاتمي نشسته بود، ،همين مراسم بدرقه نادرست دستگير شدگان انگليسي، بهعنوان زيباترين جلوه عشق و محبت بشردوستانه، روزهاي متمادي در رسانههاي دوم خردادي آراسته و تبليغ ميشد. عقل و انصاف و سابقه ديرين آقاي كروبي و بسياري از دوستان دوم خردادي اقتضا ميكند كه مرزهاي مصالح ملي و ارزشهاي انقلاب اسلامي پاس داشته شود تا كشتياي كه همگي در آن نشستهايم هر روز به ساحل نجات نزديكتر شود.