مردم گیلان انقلابی بودند و روشن /حاج سید غلامرضا قانع‌فر

  چاپ   18 , بهمن , 1389 ساعت 9:41 ب.ظ  

 اینکه می‌گویند مردم گیلان انقلابی نبودند و بعد اجباراً انقلابی شدند، این از آن حرف‌های مفتی است که دشمن می‌سازد. مردم گیلان انقلابی بودند و روشن. اگر تاریخ چندصدساله‌ی گیلان را ورق بزنیم، می‌بینیم که این‌ها یکسری حرف‌های دروغ و تهمت است که همیشه دشمن می‌سازد. حاج سید غلامرضا قانع‌فر چهره‌ای خدوم و انقلابی و نامی آشنا در گیلان است که همواره در کنار افرادی مانند شهید انصاری و شهید کریمی قرار می‌گیرد. انصاری استاندار گیلان که دارای اقتدار و عظمت ناشی از انقلاب اسلامی بود و کریمی، مردی خستگی ناپذیر در مبارزه با گروه‌های الحادی و منحرفین و التقاطیون. و سید غلامرضا قانع‌فر، مرد سازندگی و جهاد در روستاها و مناطق جنگی. وی سالها مدیریت هیئت واگذاری زمین و جهاد سازندگی استان گیلان رابرعهده داشت. امروز، دستمان از انصاری و کریمی کوتاه است ولی سید غلامرضا را یافتیم و از خاطراتش و فعالیت‌هایش جویا شدیم. او هم بی‌تکلّف و بی‌ادعا، بخشی از دانسته‌ها و خاطراتش را بیان کرد تا ما و نسل امروز گیلان، بخوانند و بدانند. آنچه در این صفحه می خوانیم بخشی از این گفتگوست. * بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. بدون مقدمه می‌رویم سراغ سوالات. بعضی‌ها اعتقاد دارند مردم گیلان، آن اوایل خیلی پذیرای انقلاب اسلامی نبودند. این عده می‌گویند انقلاب اسلامی برای مردم گیلان یک چیز وارداتی است و اهالی اینجا را انقلابی کردند. با توجه به این نکته، از شما بعنوان کسی که گیلانی هستید، در گیلان بودید و سابقه‌ی مبارزاتی گسترد‌ه‌ای هم داشتید می‌پرسم که خودِ مردم گیلان چه زمینه‌هایی برای انجام انقلاب با رنگ‌وبوی اسلامی داشتند؟ * بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. اینکه می‌گویند مردم گیلان انقلابی نبودند و بعد اجباراً انقلابی شدند، این از آن حرف‌های مفتی است که دشمن می‌سازد. مردم گیلان انقلابی بودند و روشن. اگر تاریخ چندصدساله‌ی گیلان را ورق بزنیم، می‌بینیم که این‌ها یکسری حرف‌های دروغ و تهمت است که همیشه دشمن می‌سازد. البته یک‌مقدار خود مردم هم از روی متانتشان عکس‌العمل نشان نمی‌دهند. شما تاریخ استان‌های دیگر، یا کشورهای مسلمان را ورق بزنید و مقایسه بکنید با گیلان، بعد ببینید اینجا با چه انقلاب‌هایی روبه‌رو بوده. بدبختانه یکی از نقاط ضعف ما که به مسئولین فرهنگی نظام هم وارد است اینکه ما تاریخ انقلاب را به بچه‌هایمان نگفتیم. تاریخ انقلاب فقط این نیست که از بیست‌ودوی بهمن یا از سال چهل‌ودو شروع کنیم. امام سال‌ها خون دل خورد. زحمت‌ها کشید. اما می‌آییم انقلاب را محدود می‌کنیم به سال چهل‌ودو و یا پنجاه‌وهفت. در صورتی که این نیست. * پس به‌نظر شما، مردم گیلان خودشان روحیه‌ی انقلابی داشتند و کاملاً زمینه‌هایی برای انقلاب اسلامی در گیلان وجود داشته؟ * ببینید، ما به صدسال گذشته نگاه کنیم. مرز ایران و اروپا، گیلان بود. بیشترین باسواد کلاسیک و دانشگاه رفته را در گیلان داشتیم. مردمی داشتیم که اهل مبارزه بودند. می‌خواهند بگویند گیلانی‌ها مذهبی نیستند. شما امام‌زاده‌ها را نگاه کنید. کدام استانی بقدر گیلان امام زاده دارد، با توجه به اینکه استان کوچکی هست. ارادت مردم به ائمه‌ی اطهار و امام‌زاده‌ها. شما مقایسه کنید با کل کشور، (به‌غیر از امام رضا علیهم‌السلام) کدام امام‌زاده‌ها بیشترین وجوهات را دارند. امکان دارد یک نفر را به زور وادار به کاری کنند، اما وقتی کسی تو را مجبور نکرده و یا نمی‌بیند چی؟ این که گفتم دلیل دومی بود که این دروغ‌گوها درست کرده‌اند. دلیل سوم، اینجا ما بدترین صدمات را از روس تزار و انگلیس خورده‌ایم. می‌بینیم در یک مقطعی چپ‌ها در گیلان فعال بودند. این فعالیت کی بود؟ وقتی که رژیم پهلوی، در اینجا اسلام‌زدایی را انجام داده بود. با این حال شما در اینجا شخصیت‌های بزرگی داشتید مثل مرحوم آیت‌الله شفتی که مرقدشان در اصفهان هست و مردم می‌روند بر سر مزارش و حاجت می‌گیرند. یا مثل شیخ باقر رسولی. این‌ها شهدای مظلومند. کسانی که انقلاب کردند، در خدمت انقلاب بودند، در خدمت اسلام بودند. همین شخ باقر رسولی را زاهدی ملعون می‌خواباندش و ریشش را از ته تیغ می‌زند، بعد شلاقش می‌زنند. * در همین رشت؟ * در همین رشت. در همین سبزه میدان رشت. * چه سالی بود؟ * اوایل حکومت خبیث پهلوی، در زمان رضاخان. شیخ باقر رسولی یکی‌اش بود. شاید بعضی‌ها به شوخی می‌گویند که رشتی‌ها ترسویند. در صورتی که ما بینیم بعد از دستگیری حضرت امام، در تهران علما تشریف می‌آورند خدمت آیت‌الله میلانی. آقای سید حسین بحرالعلوم و یکی دیگر از روحانیونی که سید بزرگواری بود ولی الآن اسمش یادم نیست، با وجود علمای دیگر، شدیدترین حملات را این دو بزرگوار به پاکروان (رییس ساواک) که در همان جلسه بوده، می‌کنند. در صورتی که از شهرستان‌های دیگر، علما و مراجع حضور داشتند. شدت حملات به نحوی بود که آن خبیث را شدیداً ناراحت می‌کند به حدی که رنگ صورتش عوض می‌شود. از این گذشته، کسی مثل میرزای قمی، اهل رشت است. الآن در قم سر قبرشان می‌روند و حاجت می‌گیرند. ولی در گیلان شاید از هر هزار نفر، یکی این را می‌داند. و هزاران آدم این چنینی داریم. یکی از بهترین نیروهای انقلابی گیلان شهید انصاری بود. ایشان از آن افرادی است که در آمریکا، برای اعتراض به جنایت‌های آمریکا و نوکرش شاه، خودشان را به مجسمه‌ی آزادی بسته بودند. بعد از انقلاب هم که ایشان استاندار شد. بعد از شهید انصاری، به جرأت می‌شود گفت گیلان مثل او به خودش استاندار ندید. انصاری عین همین مردم بود. از طبقه‌ی پایین جامعه بود. آن موقع آقای هاشمی وزیر کشور بود. رفت به امام گفت: من پسر یک کارگر شهرداری را برای استانداری گیلان گذاشتم. امام فرمودند: انقلاب یعنی همین. باید هرکی لیاقت دارد بیاید در رأس امور. این مسئله هیچ جا گفته نشده. علاوه بر این‌ها چندین حکومت اسلامی در گیلان تشکیل شده. حکومت اسلامی شیعی، حتی قبل از ایجاد طبرستان و مازندران. تاریخ را نگاه کنید. این‌ها باید معرفی بشوند. سردار مظلوم این‌جا که بعضی از چپی‌ها و حتی سکولارها ایشان را مصادره کرده‌اند برای خودشان، میرزا کوچک. در صورتی که ایشان برای اسلام و قرآن قیام کرده بود. * دقیقاً در نشریه‌ی جنگل این هست که ما برای اسلام قیام کرده‌ایم. * بله، یک زمانی با شوروی همکاری کرد. ولی همین شوروی می‌خواست میرزا در سیبری سر به نیست کند. بخاطر همین با یکسری از کشتی‌های روسی دعوتشان می‌کنند. ایشان هم به انزلی می‌رود. اما کسانی که همراهش بودند به ایشان می‌گویند که اگر سوار کشتی شوی، کشتی حرکت می‌کند و تو را می‌برد سیبری. تاریخ سیدجلال‌الدین‌اشرف. دیگران، حکومت آل‌بویه، دیلمیان. این‌ها همه حکومت‌های شیعی بودند . این‌ها از گیلان سرچشمه می‌گیرند. ولی در زمان رژیم گذشته، از رضاخان به بعد، به این نتیجه رسیده بودند که چون اینجا منطقه‌ی خاصی بود، اسلام‌زادیی را در گیلان شروع کنند. در مورد سوالی که پرسیدید این نکته را باید مورد توجه قرار دهید که چهارصد سال است، اسلام دشمنی بدتر از انگلیس ندارد. انگلیسی‌ها چند نفر را با خود به این مناطق آوردند. یکی آتاترک بود، یکی رضاخان و یکی هم عبدالعزیز. عبدالعزیز سلطانی بود که برای افغانستان درست کرده بودند و او نوچه‌ی رضاخان بود. مثلاً می‌خواست از رضاخان تقلید کند. موقعی می‌خواست از شهرهای خراسان حرکت کند و برود افغانستان. شب‌های تاسوعا و عاشورا بود. آن موقع هواپیما نبود. با ماشین می‌رفتند. مسیر رفتنش را چراغانی کرده بودند. به دستور مرحوم مجاهد و مبارز، شیخ بهلول، مردم حمله کردند و تمام آن چراغ‌ها را شکستند و خاموش کردند. بعد از این‌، این‌ها تصمیم گرفتند استان‌های شمالی را فاضلاب فساد ایران بکنند. توی این شرایط ما شخصیت‌های بزرگواری مثل آیت‌الله بهجت و هم‌ردیفانشان را تربیت کردیم. آقای محمدی گیلانی، آقای محفوظی و آقایان دیگر که اسم همه‌یشان در ذهنم نیست. * پس به نظرتان نه تنها بزرگان استان مذهبی بودند، بلکه چنین شواهدی نشان می‌دهد عموم مردم اینجا نیز مذهبی بودند؟ * بله. البته ممکن بود بعضی از مردم گناه می‌کردند، نامحرم کنار دریا را می‌دیدند، یا لب به چیزی می‌زد، ولی ته دل مردم اسلام وجود داشت. قبل از انقلاب یا اوایل انقلاب، در روزهایی مثل عاشورا یا روزهای خاص مذهبی، بیشترین کمک‌ها را مردم می‌کردند، برای مجالس عزاداری امام حسین(ع). درست است ممکن بود آن اشتباهات را داشته باشند، اما این خصوصیات را هم نباید نادیده گرفت. شما امام‌زاده ابراهیم را نگاه کنید که معروف به ابوالفضل گیلان است. مردم چطور قبل از انقلاب اینجا خرج می‌کردند. حضرت امام فرمود: هرجا روحانیتش خوب عمل کرده، مشکل نداشتیم. مثل شهید مدنی، شهید صدوقی، مرحوم آخوند در همدان و جاهای دیگر. متأسفانه یک خلائی ایجاد می‌شود. ببینید میکروب چیز بدی نیست. ولی اگر بدن من ضعیف شد و آن هم بیش از اندازه بشود، بر بدن من غالب می‌شود. ما اینجا روحانیون زیادی داشتیم، اما فساد اینجا بیش از اندازه بود. * در کنار این شواهدی که فرمودید و نشان دهنده‌ی روحیه‌ی مذهبی و اسلامی مردم گیلان است، در ذهن شما خاطراتی وجود دارد که نشان دهنده‌ی روحیه‌ی انقلابی مردم گیلان باشد. مثل اعلام علنی نارضایتی از نظام پهلوی؟ * ببینید اینجا روشنفکر زیاد داشت. یک مقدار چپی‌ها هم فعال‌تر بودند. شاید از لحاظ مذهبی اینها مشکل داشتند و ما به اینها انتقاد داریم، اما شاید یک عده چون چاره‌ای نداشتند جذب اینها شدند. یا رفته بودند عضو انجمن حجتیه شده بودند. تعداد زیادی از سران انجمن حجتیه گیلانی بودند. طرف شرق گیلان. در نتیجه روحیه‌ی انقلابی هم داشتند، اما به خاطر خلاءهایی که وجود داشت، به انحراف کشیده شدند که آن یک بحث دیگر است. * با توجه به فرمایشاتتان، خاطراتی از مبارزات سیاسی مردم گیلان دارید. مثل اعتراضات کارگری، تظاهرات مردمی، اعتصابات عمومی یا … * در گیلان جلسات مخلتفی برگزار می‌‌شد. توی رشت، انزلی، فومن. طرف شرق گیلان بود. مثلاً شهید عبدالکریمی، دبیر دبیرستان بود و توی مدرسه با بچه‌هایش کار می‌کرد. از آن طرف جلساتی داشتند، برنامه‌هایی داشتند، کار می‌کردند. مثلاً شهید کریمی. من ایشان را از اواخر دهه‌‌ی چهل می‌شناسم و ارادت دارم که با آیت‌الله قربانی همراه بودند. این کسی که قم بود، وقت می‌گذاشت و می‌آمد اینجا، جوان‌ها را ساخته بود، از جمله کسانی است که اینجا کار انقلابی کرده. مسئله‌ای که بود اینکه این افراد پراکنده بودند. جمع نبودند. تشکیلات صحیحی نداشتند. مثلاً مرحوم شهید حجه السلام و المسلمین حسین افتخاری، در فومن. یا آقای حجه السلام یوسف حسن‌زاده و حاج حمید کامران زاده که از همفکران ایشان بودند. همین آیت‌الله قربانی اگر بعد از انقلاب تمام وقت‌شان را صرف حوزه می‌کردند، الان کمتر از دیگران نبودند. ایشان در نشریه‌ی مکتب اسلام نویسنده بود. چه افراد دیگر در آن نشریه بودند؟ آیت‌الله مکارم، آیت‌الله نوری همدانی و … که بیشترین خواننده‌ها را این نشریه داشت. مرحوم آقای دکتر ضیایی در آستانه، آقای مستقیم در کوچصفهان، آقای احسانبخش در رشت بودند که با هم رابطه داشتیم. آقای یکتا و رنجبر در صومعه‌سرا. مرحوم آقای فتحعلی‌زاده بود در انزلی. اینها هر کدام جدا جدا کار می‌کردند. ما هم سعی می‌کردیم با افرادی که طیف وسیعی از آدم‌ها را می‌شناختند ارتباط برقرار کنیم. یکی از مسائلی که وجود داشت و باعث شده الان خیلی از کارهای آن موقع ما فراموش شود این بود که ما آن موقع سعی می‌کردیم اسم همدیگر را ندانیم تا اگر گیر افتادیم و مجبور شدیم زیر شکنجه‌ها اقرار کنیم، برای دیگران مشکلی پیش نیاید. به همین خاطر خیلی کارها انجام شده، اما برای ثبت کردن آن نمی‌دانیم باید سراغ چه کسی برویم. مثلاً همین آقای فتحعلی زاده، بعد از انقلاب با هم در جریان انتخابات اوایل انقلاب، مسئولیت انقلابی داشتیم. ایشان وقتی من را دید هنوز اسم مرا نمی‌دانست و تازه آنجا آشنا شدیم. * در روند انقلاب (چه قبل از آن و چه بعد از آن)، مشکلات مختلفی پیش پای بچه‌های انقلابی در کل کشور وجود داشت. سوال این است که در گیلان، فارق از این مشکلات عمومی و کشوری، چه مشکلات منحصر‌به‌فردی وجود داشت که خاص این منطقه بود؟ * یک محاسبه‌ی غلطی را چپ‌ها و توده‌ای‌ها داشتند. گیلان را برای خودشان خورده شده می‌دانستند. در حالی شاید در مورد جاهای دیگر اینچینین تصوری نداشتند. اینها حتی توی جنگل‌ها رفته بودند و عکس عزالدین کردستانی که با صدام و مخالفین رژیم شاه همکاری می‌کرد، بجای عکس امام به مردم جنگل داده بودند. جرأت نکرده بودند بگویند این عکس عزالدین است، گفته بودند این عکس امام است. این جریانات قبل از کردستان و حتی مسائلی که در گنبد پیش آمد، امیدشان به گیلان بود. جریانات انحرافی اینها هم فعال بودند مثل؛ جوشنی املشی، ماسالی، به آذین. حتی بعد از انقلاب اینها آمده بودند خودشان را کاندایدا کرده بودند. ولی مردم به اینها رأی ندادند. این جریانات می‌رفتند مردم را تهدید می‌کردند که کسی عکس امام را روی دیوارش نزند. ما مجبور شدیم کلی عکس امام را وارد کنیم و در یک زمان توی شهر پخش کنیم. می‌رفتند دکان‌های مردم را به این بهانه که فلانی سرمایه‌دار است، تخریب می‌کردند. یک آقایی اینجا بود که بعد از انقلاب هم یک دور نماینده شد. مثل این آدم که آن اوایل شعارهای تند انقلابی می‌دادند، بعدها میلیاردر شدند. دعوایشان بر سر این بود که نگذارند دیگران بخورند، بگذارید ما بخوریم. از جریانات چپ-اسلامی. شعارهای تند می‌دادند، که خیلی ناجور بود. ایشان آمد مجلس، بعد با پول مجلس رفت خارج از کشور تحصیل کرد و آمد. الان نمی‌دانم چند هزار میلیارد پول دارد. این آقا کسی است که آن موقع اگر یک مغازه دار را می‌دید، بعنوان سرمایه‌دار بدترین برخوردها را می‌کرد. یا روزنامه‌ی جنگل که آن موقع بیرون می‌آمد و پر است از اراجیف اینچنین آدم‌هایی. * به غیر از جریانات چپ، چه مشکلات دیگر وجود داشت که منحصراً در گیلان وجود داشت؟ * در دوران نخست وزیری بازرگان، در گیلان آقای داوران استاندار بود که ضعیف عمل می‌کرد. تمام گروه‌های چپ و یا ملی‌مذهبی‌ها از او امتیاز می‌گرفتند. چون خودش از ملی‌مذهبی‌ها بود، خوب معلوم است که دور و برش را چه کسانی می‌گیرند. و اینها کار برای بچه‌های انقلابی سخت می‌کرد. در کنار جریانات سیاسی، همان بحث فساد در گیلان که بخاطر طرح اسلام‌زدایی بود، یکی دیگر از مشکلات ما محسوب می‌شد. در گیلان بخاطر ورود مسافرانی که از طبقات پولدار بودند و اینجا برای خوش‌گذرانی می‌آمدند و پول خرج می‌کردند، درآمد مردم بالا رفته بود. تبلیغات ضد دین هم اینجا زیاد بود. یادم هست قبل از انقلاب، گاهی وقت‌ها شب‌ها که دیر وقت می‌آمدم رشت، تا ساعت دو-دو و نیم، مشروب‌فروشی‌ها باز بود. مشروب‌فروشی‌های رشت بیش از کتاب‌فروشی‌ها بود، بیش از داروخانه بود. و قاعدتاً در این فضا مردم را تشویق به انقلاب کردن خیلی سخت‌تر از جاهای دیگر است. علاوه بر این‌ها مردم گیلان یک ویژگی‌ای دارند که هم حسنشان آنان است و هم عیبشان که دیر تکان می‌خورند. تا باورشان نشود قبول نمی‌کنند. ولی وقتی باورشان می‌شود که کسی می‌خواهد خدمت کند، کمکش می‌کنند. چندین مورد وجود دارد که اگر حمایت‌های مردمی وجود نداشت، گروه های ضد نظام ما را کشته بودند. تشکیلات ما را گرفته بودند. مثلاً در روز درگیری دانشگاه که قرار شد، دانشگاه‌ها را از دست نیروهای چپ خارج کنیم، خیلی مردم به ما کمک کردند. دشمنان ضدنظام ما را محاصره کرده بودند. وقتی شهید انصاری توانست حلقه‌ی محاصره‌ی آنها را بشکند و در رادیو و تلویزیون کمک خواست، مردم شهر و حتی روستاهای اطراف آمدند کمک‌مان کردند. * از اینکه وقتتان را در اختیار ما قرار دادید از شما بسیار متشکریم. * امیدوارم حرف های ما به درد دیگران بخصوص جوانان این مملکت بخورد و زمینه ای بشود برای شناخت بیشتر تاریخ خودمان.
منبع/گيلان نيوز

نظر بدهید