قدسنا؛ گروه تحليل و تفسير: سرزمين هاي اشغالي فلسطين در هفته هاي اخير شاهد تحرکات بسياري بوده است . تلاش دولت وحدت ملي فلسطين و گروههاي مقاومت براي تحقق اهداف داخلي و جهاني بويژه پايان اختلافات داخلي و لغو تحريم هاي جهاني ،بحران سياسي در رژيم صهيونيستي که برجاي مانده از شکست صهيونيست ها در جنگ 33 روزه مقابل حزب الله و مردم لبنان است ،فعاليت هاي گسترده محافل جهاني بويژه اعراب ،اتحاديه اروپا و آمريکا براي اجراي طرح صلح خاورميانه و… محور هاي اصلي اين تحولات بشمار مي رود.
در اين ميان نکته قابل تامل يورش هاي گسترده صهيونيست ها به نوار غزه ، ربودن و ترور سران گروههاي مقاومت و اعضاي دولت و نمايندگان حماس است . در بررسي دلايل و اهداف رژيم صهيونيستي از تشديد اين تحرکات چند نکته اساسي مي تواند به عنوان پيش زمينه مطرح گردد . اين حقيقت انکار ناپذير است که شکست رژيم صهيونيستي در برابر حزب الله در جنگ 33 روزه زير بناي بسياري از تحرکات منطقه بويژه در سرزمين هاي اشغالي فلسطين و در مجموع عملکردهاي رژيم اشغالگر قدس است . از سويي ديگر صهيونيست ها در عرصه داخلي ،منطقه اي و بين المللي اهدافي پيگيري مي کنند که از يک سو در چارچوب اهداف توسعه طلبانه گذشته است و از سوي ديگر جبران شکست از حزب الله لبنان مي باشد . بر اين اساس دلايل و اهداف صهيونيست ها از يورش به غزه و تشديد حملات به رهبران دولت اتحاد ملي و گروههاي مقاومت در چند محور قابل بررسي است يکم : بعد داخلي : از پيامدهاي اصلي و نتايج جنگ 33 روزه تشديد بحران سياسي ،اقتصادي ،اجتماعي و نظامي در رژيم صهيونيستي است . اين بحران ها در چند بعد قابل تقسيم بندي است . اول در بعد سياسي : حزب حاکم کاديما به رهبري ايهود اولمرت که اتحادي شکننده با احزاب کار ،شاس و اسرائيل بيتنا تشکيل داده بود پس از جنگ 33 روزه بيش از پيش در مسير نابودي قرار گرفت. اين بحران ها در چند محور ايجاد گرديد که در مجموع به بحران عدم مشروعيت مبدل شد . افشاي پرونده فساد هاي اخلاقي و مالي سران رژيم صهيونيستي از کاتساو رئيس رژيم صهيونيستي گرفته تا اولمرت نخست وزير و ساير مقامات ارشد ،انتشار گزارشهاي متعدد از ناکارآمدي و بي کفايتي سران نظامي و سياسي اين رژيم در جنگ 33 روزه که نتيجه نهايي آن در گزارش وينوگراد منتشر گرديد ،تلاش گروههاي سياسي براي کنار نهادن دولت دولت اولمرت و حضور در راس قدرت انتقادهاي شديد مردمي از عملکردهاي دولتمردانشان در حل بحران هاي داخلي و نيز ناتواني در برابر پاسخ هاي موشکي مقاومت …. سبب شده تا رژيم صهيونيستي در گردابي از بحران سياسي گرفتار آيد . اين امر سران تلاويو را برآن داشته تا تغييراتي بنيادي در هرم قدرت ايجاد نمايند در حالي که با گمراه کردن افکار عمومي به ساير تحولات سرزمين هاي اشغالي و منطقه از انتشار اين تحولات خودداري مي کنند تا شکست هاي سياسي آنها بيش از اين آشکار نگردد . در بعد اجتماعي نيز آنها با انتقادهاي شديد مردمي مواجه شده اند .تبعيض نژادي که عليه ساکنان اراضي اشغالي روا ميدارند ،ناتواني در تامين امنيت در برابر پاسخ هاي موشکي مقاومت ،بحران بيکاري ،فقر ،فساد و فحشايي که جامعه را فراگرفته بر حجم انتقادها افزوده است . اعتصابات کارگران و دانشجويان نمونه هاي کوچکي از اين اعتراضات است . بخش ديگر بحران داخلي صهيونيست ها معطوف به ارتش است . شکست در جنگ 33 روزه که به منزله پايان اوهام شکست ناپذيري ارتش صهيونيست ها در عرصه جهاني بود ،ناتواني در برابر پاسخ هاي موشکي و عمليات هاي شهادت طلبانه فلسطينيان که خواب را از نظاميان ربوده است و… بحران شديدي را در ارتش اين رژيم به همراه داشته است . نتيجه اين بحران ها سرخوردگي نظاميان و شکست روحيه آنها ،روي آوردن آنها به موادمخدر و رفتارهاي غير اخلاقي ،نافرماني از دستورات مافوقان و فرار از خدمت مي باشد . در همين حال بسياري از افسران ارشد از جمله دان حالوتس ريس ستاد مشترک ارتش به خاطر کاهش بحران در ارتش و تحت فشارهاي منتقدان نظامي و سياسي وادار به استعفا شد ند . بر اين اساس با عنايت به اهداف داخلي صهيونيست ها،اکنون سياست آنها برا صل گمراه کردن افکار عمومي از بحران هاي داخلي ،ارتقاي روحيه نظاميان و ايجاد شرايطي براي حفظ قدرت اولمرت استوار گرديده است .آنها بر اين گمانند که با يورش به غزه و بازداشت سران حماس مي توانند به اين اهداف دست يابند در حالي که پاسخ هاي موشکي مقاومت اين رويکرد را با ترديد مواجه ساخته است . اين احتمال وجود دارد کهانها براي اجراي اين اهداف حمله به لبنان و سوريه را در دستور کار داشته باشند چنانکه سال گذشته نيز پس از يورش به غزه به جنگ با حزب الله روي آوردند . دوم : تحرکات در مناطق اشغالي : سياست صهيونيست ها بيانگر اين مهم است که آنها با دگرگوني در مناطق اشعالي فلسطين و طرح نقشه هاي جديد تلاش دارند تا با تمرکز تمام مراکز صهيونيست نشين در نهايت دولتي واحد را تشکيل دهند که در آن پراکندگي وجود ندارد . اکنون فاصله ميان شهرک هاي يهودي نشين و هزينه هاي آنها و چگونگي تصاحب کامل قدس از دغدغه هاي اوليه صهيونيست ها است . در اين طرح آنها برآنند تا از سويي شهرک نسشينان در مناطق مرزي سرزمين هاي اشغالي را به تل آيو و نقاط مرکزي کوچ دهند و از سويي ديگر ترکيب جمعيتي قدس را به نفع يهوديان تغيير دهند و از طرفي نيز با دگرگوني در زير ساخت هاي مسجد الاقصي با حذف يادگارهاي اسلامي و مسيحي آن رابه مرکزي کاملا يهودي مبدل سارزند تا با بهره گيري از جنبه هاي معنوي و سياسي آن ضمن جلب رضايت يهوديان براي اسکان در قدس در نهايت آن را به عنوان پايتخت معرفي نمايند . در راستاي اين سياست کوچ يهوديان به قدس ،تسريع مهاجريت يهويان از خارج به اين منطقه در کنار اخراج اعراب و در نهايت تغيير زير ساخت هاي مسجد الاقصي را در دستور کار دارند . از سوي ديگر در کرانه باختري که به شاهراههاي آب متصل مي گردد سياست شهرک سازي ادامه دارد . با عنايت به اينکه اين تحرکات بازتابهاي گسترده اي در عرصه جهاني دارد ( بويژه در قبال مسجد الاقصي ) صهيوني
ست ها راهکار خود را بر انحراف افکار عمومي به ساير نقاط ارزيابي مي کنند که تحولات غزه بخشي از آن است . سوم ) تحرک عليه فلسطينيان – از اهداف مهم صهيونيست ها در قبال فلسطينيان است و در حالي که تلآيو در بحران داخلي گرفتار است اهداف توسعه طلبانه را در مناطق فلسطيني نشين پيگيري مي کند . اين سياست ها بر چند هدف استوار است . ناکام گذاردن دولت وحدت ملي و شکست دولت حماس براي تخريب جايگاه آن در ميان فلسطينيان و ديگر ا وادار ساختن مقاومت به پذيرش طرح هاي سازش کارانه ،حمايت از تشکيلات خودگردان به عنوان تنها نماينده اي که در روند سازش قرار دارد ،استقرار نيروهاي سازمان ملل و ناتو در غزه براي تشديد محدوديت ها عليه فلسطينيان و تعيين يک جانبه مرزها ، اجراي طرح آمريکايي امنيت در برابر حرکت که مقابله با پاسخ هاب موشکي مقاومت است ، معرفي تل آويو به عنوان تنها تصميم گيرنده در مناطق اشغالي که تحولات بر اساس خواستان شکل مي گيرد از اهداف صهيونيست ها در فلسطين مي باشد . اين اهداف در حالي پيگيري مي شود که راهکار آنها بر چند محور استوار است . يورش گسترده به غزه و تخريب زير ساخت هاي منطقه ،ترور رهبران مقاومت و ربودن سران حماس ،حمايت از تشکيلات خودگردان براي تفرقه افکني ميان ابومازن و دولت اتحاد ملي (دادن امکانات نظامي ) حمايت از آمدن دحلان به عنوان مامور امور امنيتي که جوي ضد مقاومت را در منطقه ايجاد مي کند ،بهره گيري از متحدان خارجي در وادار ساختن فلسطينيان به سازش و.. راهکار هاي آنها براي اين مهم است . نکته مهمانکه آنها براي فرار از افکار عمومي به سانسور جنايات خود و بزرگنمايي پاسخ هاي موشکي مقاومت مي پردازند . چهام . اهداف منطقه اي – سياست هاي منطقه اي صهيونيست ها بر چند محور استوار است . اولا تحرکات در اراضي اشغالي سوريه(جولان ) و واداشتن دمشق به حضور در روند سازش . اين طرح دو محور را شامل مي شود .از يک سو آنها به تحرکات نظامي و ساخت شهرک هاي جديد در جولان مي پردازند (مانور نظامي ) تا در نهايت به تثبيت اشغالگري خود در اين منطقه بپردازد از سوي ديگر آنها طرح هايي براي به سازش کشاندن دمشق را پيگيري مي کنند که بخشي از آن به تقابل نظامي مي انديشد . آنها براي اجراي اين اهداف بويژه انحراف افکار عمومي از تحرک نظامي و شهرک سازي در جولان و تقويت استحکامات نظامي براي يورش احتمالي به سوريه ، يورش به غزه را طراحي نموده اند . (بسياري بر اين عقيده اند که صهيونيست ها براي پايان سرخوردگي شکست در برابر حزب الله طرح تکرار جنگ با سوريه يا لبنان را در سرمي پرورانند حتي اگر به شکستي ديگر منجر شد ). بخش ديگر اهداف منطقه اي صهيونيست ها در قبال لبنان است . آنها که شکست در برابر حزب الله و پيامدهاي آن را تجربه کرده اند اکنون براي حفظ اراضي اشغالي (مزارع شبعا ) و بحرانافريني در اين کشور فعاليت مي کنند . تحرکات گروه فتح الاسلام در اردوگاه نهر البارد ،اختلاف ميان گروههاي لبناني ،ايجاد بحران امنيتي با طرح انفجارهاي متعدد و در نهايت تکرار سناريوي يورش براي جبران شکست سال گذشته را مي توان از فعاليت هاي خرابکارانه صهيونيست ها دانست . انها براي اجراي پنهاني اين اقدامات بحرانافريني در غزه را در دستور کار داند . اجراي طرح سازش با اعراب با شروط خود از ديگر اهداف منطقه اي تلاويو است .هرچند آنها طرح اعراب را نمي پذيرند و خواستار اجراي بندهاي سازش به جاي خواسته هاي فلسطينيان مي باشند اما بر اساس طرح مسير طلايي و نقشه راه سازش با اعراب را در دستور کار دارند .آنها با يورش به غزه و بحرانآفريني در مناطق فلسطيني نشين بر آنند تا اعراب را وادار سازند تا به تغيير بندهاي بازگشت آوارگان ،عقب نشيني از اراضي اشغالي 1967 و بازپس دادن قدس اشغالي در برابر اجراي آتش بس وادار سازند . پنجم . اهداف بين المللي – در کنار اهداف داخلي و منطقه اي ،صهيونيست ها برخي اهداف بين المللي را نيز پيگيري مي کنند . آنها در حالي به جنايت در غزه مي پردازند که از طرفي رويکرد نسبي کشورهاي اروپايي به دولت اتحاد ملي را مغاير با اهداف خود مي دانند و خواستار لغو آن مي باشند . و از سويي ا استمرا فعاليت هاي بين المللي و بازيگران خارجي را عامل افشاي جناياتشان در اراضي اشغالي ارزيابي مي کنند ثالثا با تحريک جامعه جهاني براي بين المللي ساختن روند سازش و در نهايت ديکته کردن خواسته هايشان به فلسطينيان و اعراب فعاليت مي کنند . آنها راهکار اجراي اين اهداف را بحرانافريني در غزه مي دانند . البته نکته مهم در اين اصل حمايت هاي سران اروپا و آمريکا از رژيم صهيونيستي است که با سکوت خود به جناياتانها مهر تاييد مي زنند. اکنون صهيونيست ها با بهره گيري از استيلاي دموکرات ها بر کنگره و حضور جمهوريخواهان در راس قدرت اجرايي به نوعي بازي ميان آنها مي پردازند تا هر دو طرف را به حمايت از خود وادار سازند . نتيجه اين امر سکوتانها در برابر جنايات صهيونيست ها و حتي تشديد کمک هاي نظامي است (استقرار سيستم دفاع موشکي و اختصاص بودجه 4/2 ميليارد دلاري کنگره و اجراي طرح استقرار ناتو در اراضي اشغالي از دستاورهاي اين سياست است ) البته صهيونيست ها با تحرکات خود در غزه افکار عمومي را از شکست هاي آمريکا در عراق و افغانستان منحرف مي سازند تا گامي نيز براي اهداف واشنگتن بردارند . نکته مهمانکه آنها در کنار بحران افريني در غزه به اجراي سياست کوچ يهوديان از اروپا وامريکا به بهانه يودي ستيزي و کشتار فلسطينان و خريد زمين در عراق م